سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/3/25
4:56 عصر

دل نوشته......................

بدست افسانه در دسته .................

عشق اول

 

دلم گرفته از خودم

دلم گرفته از کارام

دلم گرفته از شبی

که گفتی هستی پا به پام

نگفتم عشقت ومی خوام

نگفتم عاشقتم من

تنها حرفی که شنوفتی

بود خدافظ یک کلام

بعد از اون حرفا شروع شد

دل هر دو زیر رو رو شد

غضه وغم حاکم دل

عشق وعاشقی حروم شد

من که گازشو گرفتم رفتم تا آخر جاده

تو موندی تنهای تنها با کوهی از حرف نگفته

هیچی از اون روز نمونده

 جز یه تاریخ توی تقویم

می دونم یاد تو رفته

 همه اون شعرای غمگین

اما من هنوزم اون مثه آینه رو به رومه

می دونم سخته برامون

که دیگه عاشقی حرومه  

اما من یه چیز بگم

 بس که این بود توی تقدیر

نمی شه با روزگار کرد جنگ

شایدم شد مثه شمشیر

اولش با دلامون بود

آخرش با اون خداس بس

شایدم تموم شده عشق

رفته از یاد.. یا هنوز هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟